شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ امروز
۹۰ یا ۹۹ درصد مردم موافق نظامند؟ عبدالکاظم دریساوی بهگزارش خطرنگار، عبدالکاظم دریساوی در یادداشتی نوشت: سردارجوانی، معاون سیاسی سپاه پاسداران، در آخرین اظهار نظر خود درباره تعداد مخالفان نظام گفته است، با وجود مشکلات معیشتی و اقتصادی تعداد مخالفان نظام ۱۰ درصد هستند! به عبارت دیگر از نظر او ۹۰ درصد مردم موافق این […]
۹۰ یا ۹۹ درصد مردم موافق نظامند؟
عبدالکاظم دریساوی
بهگزارش خطرنگار، عبدالکاظم دریساوی در یادداشتی نوشت:
سردارجوانی، معاون سیاسی سپاه پاسداران، در آخرین اظهار نظر خود درباره تعداد مخالفان نظام گفته است، با وجود مشکلات معیشتی و اقتصادی تعداد مخالفان نظام ۱۰ درصد هستند! به عبارت دیگر از نظر او ۹۰ درصد مردم موافق این نظامند. قبل از این سردار، حمیدرضا ترقی، عضو حزب محافظهکار و راستگرای مؤتلفه اسلامی آمار عجیب و غریب دیگری را درباره معترضان اعلام کرده بود. او مدعی شده، تعداد معترضان و مخالفان فقط یک درصد هستند، لذا برای یک درصد هم رفراندوم برگزار نمیکنند! براساس نظر ترقی یعنی ۹۹ درصد مردم موافق نظامند و...
معلوم نیست این آقایان در کجای ایران و جهان زندگی میکنند که به این صراحت و با اعتماد بهنفس مثالزدنی آمار موافقان و مخالفان نظام را با این درصدهای رؤیایی اعلام میکنند البته کشفیات این آقایان و همفکرانشان تازگی نداشته و ندارد. این حضرات با طرح این آمارها قصد تحقیر و تحریف واقعیتهای جاری جامعه را دارند آنان به خوبی میدانند که تعداد مخالفان نظام در داخل کشور چند درصد است. کافی است که به دو آمار تعداد شرکتکنندگان در دو انتخابات مجلس و ریاستجمهوری که ازسوی مردم در شکل و قامت یک رفراندوم دیده و ارزیابی شد نگاهی انداخته شود تا درصد واقعی مخالفان نظام را به عینه دید و دیگر سخنی به گزاف و خلاف بر زبان نراند.
بر اساس آمار رسمی منتشر شده بیش از ۶۰ درصد مردم در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری شرکت نکردند و حدود ۲۰ درصد نیز بنا به دلایل مشخص از سر اجبارکار و زندگی به پای صندوقهای رأی رفتند. این آمار و واقعیت ها را نمیتوان نادیده گرفت یا از آن عبور کرد. در ادامه همین واقعیتهاست که صدها اعتصاب، اعتراض و تجمع اعتراضآمیز از سوی اقشار و طبقات مختلف اجتماعی درشهرهای بزرگ و کوچک برگزار شده و ادامه آن به کف خیابان رسیده است. واقعیت این است که کشور تاکنون عمدتاً بر اساس آمارهای این آقایان و سایر آمارسازان حرفه ای اداره شده و به این مشکلات و بحرانها و تضادها رسیده است، لذا زمان آن فرا رسیده که بهجای ارائه تفسیرهای ذهنی و آمارهای غلط و توجه به تحلیلهای سطحی و ایران بر باد ده به واقعیتهای تلخ جاری در کف جامعه رجوع و صدای مردم به درستی شنیده و بیدرنگ دست به اصلاحات عمیق زده شود.
بهرسمیت شناختن و درک و فهم مطالبات مردم و عمل به آن نه یک عقبنشینی یا وادادگی سیاسی یا ایدئولوژیک، بلکه بیانگر شجاعت سیاسی و نواندیشی مدیریتی و یک ضرورت تاریخی است. حفظ تمامیت ارضی و صلح اجتماعی و تفاهم ملی وپ یشرفت کشور در گروی نفی و طرد متوهمان و افراطگرایان و خشونتورزان است. آموختن از مردم، تاریخ و تجارب سایر کشورها و البته انجام بهموقع آین آموزهها بزرگترین دستاورد برای صلح، امنیت و شکوفایی ملی است. زندگی و تاریخ برای تعصب در باورها، اصرار برکجفهمیها و لجاجت با مردم و واقعیات تلخ اجتماعی، هدیه و قضاوتی جز سرزنش و بیدرایتی و بیکفایتی تعریف نکرده است./پایان