از علاقه مندان به فعالیت در حوزه های مختلف خبری دعوت به همکاری می نماید

کد خبر : 99788

127 بازدید

سخنرانی دکتر ایرج شهبازی: دشمنی از نظرگاه مولانا در هشتمین همایش بین‌المللی شمس تبریزی و مولانا سخنران دوم دکتر ایرج شهبازی که چکیده سخنانش این‌چنین بود: دشمنی یکی از وضعیت‌های ممکن و موجود در روابط انسانی است که ظاهراً از آن گریز و گزیری نیست. در بسیاری از موارد، دشمنی جنبۀ عمومی و فراگیر پیدا […]

سخنرانی دکتر ایرج شهبازی: دشمنی از نظرگاه مولانا در هشتمین همایش بین‌المللی شمس تبریزی و مولانا
سخنران دوم دکتر ایرج شهبازی که چکیده سخنانش این‌چنین بود: دشمنی یکی از وضعیت‌های ممکن و موجود در روابط انسانی است که ظاهراً از آن گریز و گزیری نیست. در بسیاری از موارد، دشمنی جنبۀ عمومی و فراگیر پیدا می‌کند و به وجه غالبِ مناسبات میان احزاب سیاسی، قوم‌ها و قبیله‌ها و ملت‌ها تبدیل می‌شود و غالباً در حد یک احساس درونی متوقف نمی‌شود و به انواع جنگ‌ها و نزاع‌های خونین می‌انجامد. با کمال دریغ دشمنی، بسیار بیشتر از دوستی، در روابط میان ملت‌ها وجود داشته است. حال که دشمنی و خصومت از مهم‌ترین الگوها در روابط انسانی است و همواره خسارت‌ها و صدمه‌های زیادی را با خود به همراه داشته است، لازم است که دربارۀ ابعاد گوناگون آن تحقیقات دقیق و عمیقی انجام پذیرد و از طریق آموزش‌های درست از گسترش آن در مناسبات میان انسان‌ها و جوامع جلوگیری شود. بررسی نظرات بزرگانی مانند مولانا می‌تواند پرتوی بر بحث مهم دشمنی بیفکند.

دشمنی یک موقعیت رستاخیزگونه است که عمیق‌ترین لایه‌های وجود انسان را آشکار می‌کند؛ بنابراین برای شناختنِ عمیق خود و دیگران لازم است که به سخنان و کردارها و اندیشه‌ها و احساسات خود و آنها توجه کنیم. از سوی دیگر دشمنی معیاری برای سنجش عیار اخلاق و ایمان به دست ما می‌دهد. اخلاق و فضیلت‌مندی در مناسبات خصمانه بیشتر خودش را نشان می‌دهد؛ زیراکه نیکی کردن به دوست و بخشیدن خطای او کار دشواری نیست، اما با دشمن عادلانه و بلکه مشفقانه رفتار کردن کار بسیار دشواری است؛ ازاین‌رو اگر کسی می‌خواهد بداند چقدر شرافت‌مند و اخلاقی و فضیلت‌مند است، باید ببیند که با دشمنان و مخالفان خود چگونه رفتار می‌کند.
مولانا دشمنان انسان را به دو گونۀ بزرگ تقسیم می‌کند: دشمنان بیرونی ودشمنان درونی. منظور از دشمنان درونی نفس است و متعلقات آن. کاملاً روشن است که مولانا، در مقام یک آموزگار معنوی، و البته مانند همۀ حکمای قدیم، تنها به دشمن درونی توجه دارد و چندان توجهی به دشمنان بیرونی ندارد. او توجه خود را تماماً به دشمن درونی معطوف می‌کند و به‌نظر او اگر انسان دشمن درونی خود را مهار کند، از شر دشمنان بیرونی هم تا حد زیادی در امان می‌ماند.

***

یکی از مهم‌ترین مباحث دربارۀ اخلاق دشمنی شیوۀ برخورد با دشمنان و مخالفان است. به‌نظر می‌رسد که عموم برخوردها با دشمنان را می‌توان در چهار شیوۀ کلان طبقه‌بندی کرد:

۱) برخورد ظالمانه: منظور از برخورد ظالمانه آن است که ظلمِ دشمن را با ظلمی شدیدتر پاسخ دهیم و فی‌المثل اگر او یک ناسزا به ما گفته است، ما ده ناسزا به او بگوییم و اگر او یک سیلی به ما زده است، ما ده سیلی به او بزنیم. نیک پیداست که این روش هیچ مبنای عقلانی و اخلاقی ندارد و هیچ هیچ مکتب و مذهب درستی چنین روشی را در مقابل دشمن توصیه و تجویز نمی‌کند و صرف وجود چنین شیوۀ برخوردی با دشمن می‌تواند بطلان یک مذهب، مکتب یا نظام سیاسی را اثبات کند.

۲) برخورد عادلانه: برخورد عادلانه یعنی این‌که دقیقاً به اندازۀ خسارتی که دشمن به ما وارد آورده است، ما هم به او خسارت وارد کنیم، نه کمتر، نه بیشتر. عقل حکم می‌کند در برابر کسی که به ما آسیب می‌زند، بایستیم و با مقابله به مثل، مانع تجاوز و تعدی او شویم. اگر چنین نکنیم، چه بسا جان و مال خود را به خطر بیفکنیم. اما در این کار نباید پا را از حدود عدالت فراتر بگذاریم. معنای این سخن آن است که حق نداریم به اطرافیان و خانواده و دارایی‌های دشمن خود آسیب بزنیم و واکنش ما باید مستقیماً به خود او معطوف باشد و بس. نکتۀ دیگری که در برخورد عادلانه باید به آن توجه کرد، این است که اگر به خاطر یک موضوع خاص با کسی دشمنی می‌ورزیم، نباید همۀ وجود او را به همان موضوع فروبکاهیم و از همۀ وجود او متنفر باشیم. بنابراین اقتضای برخورد عادلانه آن است که نقاط قوت دشمن خود را انکار نکنیم. نکتۀ بسیار مهم دیگری که در اینجا باید به آن توجه کرد، این است که دشمنی ما یک شخص به هیچ وجه نباید ما را به انکار شأن انسانی او بکشاند. این اتفاقی است که در غالب روابط خصمانه رخ می‌دهد و اشخاص در دشمنی کردن با هم تا آنجا پیش می‌روند که همدیگر را به شئ فرومی‌کاهند و با همدیگر به مثابه انسان برخورد نمی‌کنند.

۳) برخورد کریمانه: برخورد کریمانه با دشمن بدآن معناست که دست از مقابله به مثل برداریم و دشمن خود را ببخشیم. برای برخورد کریمانه می‌توان چند سطح را در نظر گرفت. سطح نخست این است که مقابله به مثل نکنیم و او را ببخشیم، اما در درون خود، از طرف مقابل، رنجش و ناراحتی داشته باشیم و خطای او در حق خود را فراموش نکنیم. سطح بالاتر رفتار کریمانه آن است که نه تنها دشمن خود را ببخشیم و از مقابله به مثل پرهیز کنیم، بلکه در دل خود نیز او را ببخشیم و خطای او را از یاد ببریم و بالاخره بالاترین سطح برخورد کریمانه آن است که افزون بر مقابله به مثل نکردن و بخشیدن، او را دوست بداریم و بر او دل بسوزانیم. البته کریمانه با دشمن برخورد کردن به هیچ وجه به این معنا نیست که در برابر ظلم‌ها و جنایت‌های دیگران سکوت ‌کنیم و به آنها لبخند بزنیم. این کار قطعاً باعث گستاخ‌تر شدن ظالمان و متجاوزان و موجبِ ظلم‌پذیری و تحقیر اشخاص زیردست می‌شود؛ بنابراین شخص کریم گاهی ناگزیر است در برابر کسی که به خود و دیگران آسیب می‌زند، بایستد و حتی با او بجنگد، اما در این‌جا تفاوت او با دیگران در این است که او حتی زمانی که با شخصی فاسد و ظالم می‌جنگد، یا با او قطع رابطه می‌کند، در دل خود به‌هیچ‌وجه نسبت به او احساس کینه و نفرت و خشم ندارد و بلکه با همۀ وجود از سقوطِ اخلاقیِ او غمگین و دل‌شکسته است. نکتۀ آخر دربارۀ برخورد کریمانه آن است که چون این گونه برخورد با اقتدار روحی انجام می‌شود، نه از سر ناتوانی و خواری، طبیعتاً حالِ فاعل خود را بد نمی‌کند و از این بالاتر احتمالاً موجبات تحول درونی شخص ظالم را فراهم می‌آورد. این نکتۀ بسیار مهم را «تبدیل کردن دشمن به دوست» می‌نامیم. همۀ ما مایلیم به هر شکل ممکن از شر دشمنان خود راحت شویم. حقیقتاً بهترین راه برای از بین بردن یک دشمن تبدیل کردن او به یک دوست است. کیمیای تبدیل دشمن به دوست باعث می‌شود برای همیشه خیال‌مان از بابت دشمنان خود راحت شود و بلکه دشمنان قدیم ما دوستان امروز و فردای ما باشند.

۴) برخورد عارفانه: در برخورد عارفانه، شخص دشمنان خود را آفریدۀ خدا، یا تجلیات خدا می‌داند و به همین سبب به آنها مهر می‌ورزد. در اینجا شخص عارف خداگونه به همۀ هستی نگاه می‌کند و به همین خاطر به همۀ موجودات و از جمله به کسانی که او را دشمن می‌دارند و با او مخالفت می‌کنند، از سر مهر و شفقت می‌نگرد. از سوی دیگر، در تجربۀ عرفانی وجود شخص گسترش می‌یابد، تا جایی که دیگران را در خود می‌یابد؛ به این ترتیب شخص به جایی می‌رسد که دشمنش را از خود جدا نمی‌بیند و او را مانند خود دوست می‌دارد و به او مهر می‌ورزد.

***

نکتۀ پایانی این است برخورد ظالمانه با دشمن هیچ مجوز عقلانی و اخلاقی و دینی ندارد و هیچ انسان فرزانه‌ای به خود اجازه نمی‌دهد که چنین رفتار کند؛ بنابراین باید در تمام روابط خود با دیگران، از چنین برخوردی پرهیز شود. در میان سه برخورد دیگر، برخورد عادلانه در پایین‌ترین سطح قرار دارد و برخورد عارفانه در بالاترین سطح. مسیر سلوک یک انسان والا در برخورد با دشمنان خود چنین ترسیم می‌شود که از عدالت شروع کند، اما در آن متوقف نشود و بکوشد که خود را به سطح اخلاق کریمانه فرابکشد، اما در این مرحله هم متوقف نشود و سعی کند به چنان مقامی بار یابد که دیگران را در خود بیابد و یا آنها را آفریدۀ حق یا جلوۀ او بداند و به آنها مهر بورزد. چنان‌چه این سیر به درستی انجام شود، شخص به یکی از عالی‌ترین مدارج انسانی صعود کرده است، اما نیک روشن است که دست‌یابی به چنین مقام والایی برای همه ممکن نیست و عموم انسان‌ها از چنین توانایی‌ای برخوردار نیستند. اقتضای واقع‌بینی آن است که از انسان‌های معمولی تکالیف قدیسان را نخواهیم. عموم ما متوسطان توانایی برخورد کریمانه و برخورد عارفانه با دشمنان خود را نداریم و بهتر است که بکوشیم عادلانه و منصفانه با دشمنان و مخالفان خود رفتار کنیم. بی‌گمان عدالت ورزیدن با دشمنان زندگی فردی و اجتماعی را بسی دل‌انگیز و زیبا می‌کند.

 

نظرات بسته شده است.