از علاقه مندان به فعالیت در حوزه های مختلف خبری دعوت به همکاری می نماید

کد خبر : 68552

261 بازدید

عباس عبدی در سومین بخش روایت خود از روزنامه سلام، توضیحاتی درباره الو سلام، صفحه آرایی این روزنامه، واکنش هاشمی نسبت به رد صلاحیت چپ ها در انتخابات خبرگان دوم و مجلس چهارم، ناآرامی های شهری ابتدای دهه ۷۰ و بازداشت ۸ ماهه خود بیان می کند.این بخش از گفت و گوی سردبیر روزنامه سلام […]

عباس عبدی در سومین بخش روایت خود از روزنامه سلام، توضیحاتی درباره الو سلام، صفحه آرایی این روزنامه، واکنش هاشمی نسبت به رد صلاحیت چپ ها در انتخابات خبرگان دوم و مجلس چهارم، ناآرامی های شهری ابتدای دهه ۷۰ و بازداشت ۸ ماهه خود بیان می کند.
این بخش از گفت و گوی سردبیر روزنامه سلام با پروژه تاریخ شفاهی خطرنگار، در پی می آید:

ایرنا: الو سلام جز مطالب پرطرفدار آن وقت بود. این مطلب چطور تهیه می شد؟
عبدی: الو سلام فرمی داشت که آقای گلابی هر یک از پیامهای ضبط شده را در یک فرم می نوشت. بعد همه را من نگاه می کردم. در صورت نیاز کمی ویرایش می شد هم به لحاظ ادبی و هم حقوقی. بعضی هایش هم نظر سردبیری به آن اضافه می شد. در واقع بخش مهم این ستون جوابهای سردبیری به آن بود. اگر پاسخ و یا حتی اصل پیام می توانست مساله ساز باشد نظر آقای موسوی خویینی ها هم دریافت می شد. ولی سطح و کیفیت کار ان قدر بالا بود که وقتی من نبودم آقای موسوی خویینی ها خودشان این کار را انجام می دادند.

ایرنا: مخاطبش عام بود؟
عبدی: نخبگان هم بودند. پاسخ هایی را که من در الو سلام می نوشتم با فونت بزرگتر و سیاه کار می شد.

ایرنا: همه الو سلام تلفن خوانندگان این روزنامه بود؟
عبدی: خیر! همه اش تلفن های مردم نبود. در موارد اندکی خودمان هم تلفن می زدیم! برای ما اینکه شخصی تلفن بزند و پیامی بگوید الزامی نبود. چون مسوولیت انتشار این مطالب در نهایت بر عهده ما بود نه تلفن کننده ها.
اما خیلی احمقانه است اگر کسی فکر کند مطالب منتشره در این بخش ساختگی و غیرواقعی بود. چون اگر این طور بود این صفحه هیچ وقت تا این حد جذاب نمی شد. کسانی که این حرف را می زنند نمی دانند که اگر خودت بخواهی دو تا از این حرف ها را بنویسی باید از صبح تا شب رویش کار کنی و ما هم بیکار که نبودیم.

ایرنا: برای مثال اگر یکی از همکارانتان به بازار رفته بود و یک نابسامانی را دیده بودید آن را به عنوان الو سلام منتشر می کردید؟
عبدی: خیر. معمولا می گفتم زنگ بزنید و بگویید. البته خود من هم گاهی مشکلاتی را که در جامعه وجود داشت می نوشتم. اما این چه مشکلی دارد؟ من هم یک شهروندم و دوست دارم مشکلات را بنویسم. گاهی حجم الو سلام به یک و نیم صفحه می رسید. آیا اصلا شدنی است یک و نیم صفحه را بتوان از خود نوشت؟
اتفاقا یک بار وزارت اطلاعات وقت گفت همه این بخش را خودتان می نویسید و کسی به شما تلفن نمی کند.
مهم تر از سوالات و انتقادات خوانندگان؛ پاسخ هایی بود که ما به آن می دادیم.
این ظرفیتی است که الان در توئیتر دیده می شود. جذابیت توئیتر در این است که شما می توانید مطلبی را کوتاه، جذاب و خودمانی برای دیگران بگویید. الوسلام در واقع یک توئیتر روزنامه ای بود.
حجم مطالب رسیده آن قدر زیاد بود که ما هر روز یک صفحه به آن اختصاص می دادیم. بسیاری هم آن را می خواندند. چون جذاب و جالب بود. هدف این صفحه هم این نبود که سر مخاطبان را کلاه بگذارد. فرقی هم نداشت کسی که این مطلبش در این صفحه آورده می شد مثلا یک کارمند دولت باشد یا سردبیر و مدیرمسوول سلام. چرا که سردبیر و مدیرمسوول سلام هم شهروند بودند و حق بیان مشکلاتشان را داشتند.
آنهایی که این صفحه را متهم به جعلی بودن کردند هدفشان کاهش اعتبار آن بود. ما هم کاری به این اتهامات نداشتیم و ستون پویایی خاص خود را داشت.

ایرنا: به غیر از الو سلام ستونی هم به نام «نگاه سردبیری» داشتید. قصه آن چه بود؟
عبدی: اینجا دیگر نامه های شهروندان به سلام آورده و پاسخ داده می شد. البته یکی دو تا از این نامه ها را خود من نوشته بودم با همان منطقی که در سوال قبلی خدمتتان عرض کردم. اما دیگر مانند سلام پیام ها کوتاه و ده بیست کلمه ای نبود بلکه مثلا یک نامه ۵۰۰ کلمه ای هم منتشر و پاسخ آن توسط خود من داده می شد. مثلا درباره سهمیه های دانشگاه من در سه نامه به این موضوع پرداختم و جواب هر سه را نیز دادم.
اما چون یک شهروند بودم می توانستم این نامه را بنویسم و چون سردبیر بودم در جایگاهی بودم که پاسخ آن را بدهم.
بگذارید خاطره ای تعریف کنم. می گویند آقای سپهبد بوذجمهری در دوره رضا شاه، همزمان شهردار تهران و فرمانده باغ شاه بود. جایی می گوید صبح که به شهرداری می رفتم نامه ای خطاب به خودم در باغ شاه می نوشتم که آقای سپهبد بوذجمهری لطفا در باغ شاه فلان اقدام را انجام دهید. بعدازظهر که به باغ شاه می آمدم جواب آن نامه را می دادم که متاسفانه این کار را نمی توانیم انجام دهیم یا اینکه حتما اقدام می شود.
البته ممکن است کسانی بگویند این کار عباس عبدی اخلاقی نبوده است. اما آنچه اخلاقی نیست تضییع حقوق دیگران است.

ایرنا: گزارش‌های صفحه ۵ هم معمولا خواندنی بود؟
عبدی: بله. البته آقای اکبراعلمی زاویه دید متفاوتی با بخش سرمقاله و اقتصاد داشت. ولی خوب مخاطبان خاص خود را داشت و همه در یک مجموعه بودند.

ایرنا: چطور؟ چون منتقد سیاست های تعدیل اقتصادی آقای هاشمی بود؟
عبدی: بله. ما در سردبیری دیدگاه متفاوتی داشتیم. نقد ما به سیاست تعدیل تکنیکی بود ولی آقای اعلمی منتقد ایدئولوژیک سیاست تعدیل بود.
یادم می آید سال ۷۳ که قیمت ارز گران شد یکمرتبه تورمی شدید به وجود آمد. دولت هم جلوی صادارت رب را گرفت. چون شوروی از هم پاشیده بود مقدار زیادی رب به جمهوری های آن و همین طور عراق و دیگر کشورهای منطقه صادر می شد. دولت برای مهار قیمت رب صادرات آن را قدغن کرد.
من یادداشتی در سلام نوشتم که این چه کاری است بگذارید رب صادر شود. در عوض تولید داخل را زیاد کنید. این یادداشت را هم معمولا بدون نام منتشر می کردم.
علت این یادداشتم هم این بود که معتقد بودم مردم می توانند به راحتی حجم مورد نیاز رب که هم کفاف داخل را بدهد هم به مقدار زیاد صادر شود و درآمد زا باشد را دارند. در واقع این نقد ایدیولوژیک نبود، بلکه یک نقد فنی و علمی بود.

ایرنا: سلام در شکل صفحه آرایی روزنامه های آن زمان تفاوتی ایجاد کرد؟
عبدی: بله . صفحه اول روزنامه های آن موقع پر از تیتر و عکس های مختلف و شلوغ بود. اما سلام وقتی تیتر مطلبی را در صفحه نخست می آورد حتما بخشی از مطلب را هم در این صفحه منتشر می کرد با این شیوه تعداد تیترها و عکس های صفحه نخست به شکل محسوسی کم و شکل آن جذابتر شد.

ایرنا: مسوول صفحه آرایی که بود؟
عبدی: نام خانوادگی اش را خاطرم نیست. ما ایشان را «حسین آقا» صدا می زدیم. صفحه آرای روزنامه کیهان بود و با تیمش آمده بود. خیلی هم زحمت می کشید. چون آن موقع رایانه که نبود و همه چیز باید با دست چیده و صفحه آرایی می شد. بعد از سال ۷۶ بود که صفحه آرایی رایانه ای وارد شد. حسین آقا هر شب سر حوصله می نشست و کار صفحه آرایی را با دست انجام می داد. صفحه یک را هم معمولا با هم می بستیم. صفحه دو را خودش می بست و سایر صفحات را می داد به همکارانش.

ایرنا: روزنامه کی به چاپخانه می رفت؟
عبدی: نهایت تا یک و نیم شب به دست چاپخانه می رسید.

ایرنا: دوباره کمی به گذشته برگردیم. واکنش آقای هاشمی به رد صلاحیت های سال ۶۹ شورای نگهبان چه بود؟
عبدی: من اطلاعاتی در این باره ندارم و از سویی علاقه ای هم به ورود به جزئیات ندارم. ولی آن وقت اگر آقای هاشمی تصمیمی را می خواست عملی کند کسی با او مخالفت نمی کرد. وضعیت آقای هاشمی مثل سالهای منتهی به فوتش نبود. اقای هاشمی آن موقع از حیث قدرت در عرض رهبری بود نه در طول رهبری.
حتی اگر ایشان آن موقع خودش را در طول رهبری معرفی می کرد واقعا این طور نبود چون ایشان اگر نظری داشت حتما آن را اجرایی می کرد.
ولی خب در جریان حذف جناح چپ از خبرگان و مجلس اگر آقای هاشمی می خواست می توانست اقدامات موثری بکند اما ایشان همیشه سعی داشت خودش را کنار بکشد و بگوید دیگران دارند این کارها را می کنند و من در آن دخیل نیستم. آقای هاشمی آن وقت همه کاره مجلس خبرگان بود.

ایرنا: شما آن موقع بزرگترین منتقد آقای هاشمی بودید. به همین خاطر روانه زندان شدید؟
عبدی: خیر. زندان رفتنم ربطی به آقای هاشمی نداشت. من در قضیه انتشار خبر بیماری آقای منتظری بازداشت شدم.

ایرنا: چرا روی سلام آنقدر حساسیت وجود داشت؟
عبدی: مشکل این بود که در بین ۶، ۷ روزنامه آن موقع حرف های سلام متفاوت بود. سلام نقد می کرد و برخی این نقدها را برنمی تابیدند. آن موقع هم به جای اینکه آقای موسوی خویینی ها را مورد بازخواست قرار دهند حملاتشان را متوجه من می کردند. چون من در فضای عمومی فعال تر بودم یا ضربه پذیرتر بودم. به هر حال سردبیر نقش محوری تری در یک رسانه دارد تا مدیرمسوول.
اما عده ای فکر می کردند چون من در دوره آقای هاشمی به زندان رفته ام دیگر از دست ایشان عصبانی هستم و با ایشان بد شده ام. در حالی که اغلب نقدهای من به آقای هاشمی متعلق به قبل از زندان رفتنم بود نه بعد از آن.
بگذارید مخلص کلام را بگویم آن موقع این که بشود از روی خیرخواهی از یک مقام سیاسی انتقاد کرد معنایی نداشت. یعنی فرد نقاد را دشمن نقد شونده می دانستند البته هنوز هم همین طور است.

ایرنا: یعنی الان این رویکرد مقامات تفاوتی نکرده است؟
عبدی: کما بیش همان وضعیت است ولی نقد کردن و شنیدن کمی عادی تر شده است. یعنی مسوولین تصور می کنند اگر کسی نقدشان کرد حتما با آنها دشمنی و خصومت شخصی دارد.
در حالیکه نقد از دو حالت خارج نیست. یا وارد است یا وارد نیست. اگر وارد است خوب آن مقام یا نهاد باید در اصلاح رفتارش قدم بردارد که این به نفع او است. و اگر هم وارد نیست که آن شخص یا نهاد می تواند آن را به طور شفاف پاسخ بگوید و افکار عمومی را روشن سازد.

ایرنا: من چند واقعه را می گویم و از جنابعالی می خواهم موضع گیری روزنامه سلام و واکنش دستگاهها را نسبت به آن بیان کنید؟
عبدی: بفرمایید.

ایرنا: ناآرامی های ابتدای دهه ۷۰ در مشهد و قزوین و اسلام شهر. آن موقع روزنامه سلام لقب آوانگارد در زمینه انتشار این مطالب گرفته بود؟
عبدی: آوانگارد یعنی چه؟ ما روزنامه بودیم و کارمان نوشتن و انتشار اخبار جامعه بود. من همان موقع پنج یادداشت درباره این اعتراضات در سلام نوشتم با عنوان از « لس آنجلس تا قزوین». بعد ها آن را در مجموعه یادداشتی به همین نام منتشر کردم. اما یادداشت شماره شش را که می خواستم منتشر کنم، همین آقای روحانی که آن موقع دبیرشورایعالی امنیت ملی بود جلوی آن را گرفت.

ایرنا: یعنی جلوی چاپ آن شماره از روزنامه را گرفتند؟
عبدی: نه. روزنامه منتشر شد. جلوی ادامه انتشار آخرین شماره اش گرفته شد.

ایرنا: آن یادداشت چاپ نشده را هنوز هم دارید؟
عبدی: خیر. آن موقع دستی می نوشتیم. نمی دانم چه شد. نوشته های من آن موقع هم مثل الان بود. در آن تمجید یا فحش دیده نمی شود. یک ساخت مشخصی داشت و دارد. یعنی مخاطبی که آن را می خواند احساس خشم نمی کند بلکه احساس میکند به او احترام گذاشته شده و دارد با منطق با او صحبت می شود.
این یادداشت ها برای سلام خوب بود. سعی می کردیم مطالب دیگر روزنامه هم چنین چارچوبی را داشته باشد. یعنی دروغ، توهین یا غلط در آن نباشد. اگر هم در مواردی این رعایت نشده بود در اسرع وقت آن را اصلاح می کردیم. طبیعی بود سلام در جامعه ای که روزنامه های درست درمانی که انتقاد بکنند وجود نداشت خیلی دیده شود.
اما برخی می گفتند عبدی با آقای هاشمی دشمنی دارد که چنین مطالبی را علیه او می نویسد. در حالی که من نسبت به ایشان چنین حسی را نداشتم و اگر آقای هاشمی در چند مورد به پیشنهادهای من گوش کرده بود وضعیت خیلی بهتری پیدا می کرد.

ایرنا: در چه مواردی؟
عبدی: یکی مربوط به نیمه دوم سال ۷۶ یعنی بعد از پایان دوره ریاست جمهوری اش بود. پیشنهاد کردم که در مجمع تشخیص مصلحت بالای دست آقای خاتمی ننشیند. این حرف را به یکی از نزدیکان آقای هاشمی گفتم و آقای محمدعطریانفر هم شاهد است. گفتم اگر شما همین الان از قدرت کنار بروید یک روزی می توانید در این ممکلت گره ای را باز کنید که هیچ کس دیگر قادر به باز کردنش نیست.
اما ایشان مسیر خودش را رفت و با حضور در مجمع کماکان حضورش در قدرت را تداوم بخشید.
بعد از آن در انتخابات مجلس ششم صریح و روشن به ایشان پیشنهاد دادم که شخصی که ۸ سال رییس جمهور و ۸ سال رییس مجلس بوده نباید دوباره به ساخت رسمی قدرت برگردد و اگر چنین کند عوارض زیادی دامن او را خواهد گرفت و معنای بدی در ذهن جامعه متبادر خواهد شد. اما ایشان باز هم این ایده را نپسندید.
این منطق را نه فقط برای آقای هاشمی بلکه برای آقای خاتمی که علاقه داشتم به ایشان بکار بردم. شما قانون بازنشستگی را نگاه کنید. منطقی پشت سر آن نهفته است. همه جای دنیا روسای جمهور پس از پایان دوره شان به زندگی عادی خود برمی گردند. با همین منطق در انتخابات ۸۸ هم به آقای خاتمی توصیه کردم حضور پیدا نکند. البته این یکی از دلایل مخالفت من با حضور آقای خاتمی در آن انتخابات بود.

ایرنا: گفته می شود جنابعالی اواخر سال ۷۵ که بحث نامزدی آقای خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری مطرح می شود به همراه آقای محسن کدیور در جلسه ای ایشان را فاقد مقاومت لازم برای چنین پستی می دانستید؟
عبدی: خیر. چنین چیزی صحت ندارد. ما سال ۷۶ اصلا فکر نمی کردیم که آقای خاتمی بتواند رای بیاورد که بخواهیم چنین حرفی را بزنیم. هدف از نامزدی آقای خاتمی فقط یک تمرین و حضور سیاسی برای انتخابات آینده بود.

ایرنا: خبر بیماری آقای منتظری چه طور به این رسانه راه پیدا کرد؟
عبدی: من اطلاعی ندارم. چون آن موقع در بازداشت بوم. ماهها بعد که آزاد شدم هم دیگر آن قضیه کهنه شده بود. در دوران بازداشت نیز به روزنامه ها دسترسی نداشتم.

ایرنا: زندانتان چقدر طول کشید؟
عبدی: ۸ ماه. شش ماهش انفرادی بود.

ایرنا: پس علت زندان رفتنتان چه بود؟
عبدی: در قضیه بیماری آقای منتظری سلام خبری را به نقل از آقای فلاحیان وزیر اطلاعات وقت منتشر کرد. وزیر اطلاعات هم از ما پرسید شما این خبر را از کجا آورده اید؟ آقای خویینی‌ها پاسخ داده بود؛ همان طور که شما منابعی برای کسب اخبارتان دارید ما هم منابع خبری خاص خود را داریم.
او هم عصبانی شد و چون نمی توانست آقای خویینی ها را بازداشت کند، گفت که عبدی را بگیرید. حتی تا سه روز من حکم بازداشت نداشتم که برای آقای بازداشت‌کنندگان یک آبروریزی فاجعه بار بود.

ایرنا: موضع سلام در قبال انتخابات مجلس چهارم چه بود؟
عبدی: روزنامه سلام در آن ایام دو واکنش داشت. واکنش نخست مخالفت با رد صلاحیت های نامزدها توسط شورای نگهبان بود. از این نظر هم مواضع متفاوتی با دیگر روزنامه های آن زمان داشت چرا که روزنامه های دیگر معمولا به این مساله ورود پیدا نمی کردند.
اما وقتی انتخابات انجام شد ارزیابی ما با بقیه جناح چپ متفاوت بود. ما اعتقاد داشتیم که شورای نگهبان و حاکمیت با رد صلاحیت نامزدهای چپ اشتباه بزرگی کردند. چرا که شکست جناح چپ در این انتخابات خیلی ارتباطی با رد صلاحیت نامزدهای آنها نداشت. یعنی بدون رد صلاحیت هم راست آن انتخابات را می برد. مبنای تحلیلمان هم این بود که مردم هر جا که جناح چپ حاکم بوده از آن خسته و به جناح راست رای داده اند و بالعکس. به عبارتی مردم علیه وضع موجود رای دادند و چون چپ در مجلس سوم اکثریت بود تقریبا به همین نسبت مجلس چهارم معکوس شد.
من این را همان موقع در سلام طی تحلیلی نوشتم و با ذکر جزییات نشان دادم. مردم از وضع موجود ناراحت بودند و به عکس آن رای می دادند. به همین دلیل روزنامه سلام در انتخابات مجلس چهارم درباره نتیجه آن موضع منفی نگرفت. چون می دانست جناح چپ شکست خورده است و جرزنی کار درستی نیست.
گفت و گو از : ناصر غضنفری
پژوهش۳۰۸۱**

انتهای پیام /*


سیاسی


پروژه تاریخ شفاهی خطرنگار،


روزنامه سلام


عباس عبدی

نظرات بسته شده است.