از علاقه مندان به فعالیت در حوزه های مختلف خبری دعوت به همکاری می نماید

کد خبر : 94470

46 بازدید

گزارش سخنرانی علوم انسانی؛ فرهنگ یا قدرت؟ دکتر مصلح: خداوند خالق جهان است اما به انسان قدرت داده که خالق فرهنگ باشد جلسه‌ی ۲۳۰ شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی، ۱۱ شهریورماه ۱۴۰۰، با سخنرانی دکتر علی‌اصغر مصلح برگزار شد. در ابتدای جلسه دکتر قبادی، رئیس پژوهشگاه علوم انسانی گفت: شورای بررسی متون به‌عنوان […]

گزارش سخنرانی علوم انسانی؛ فرهنگ یا قدرت؟

دکتر مصلح: خداوند خالق جهان است اما به انسان قدرت داده که خالق فرهنگ باشد

جلسه‌ی ۲۳۰ شورای بررسی متون و کتب علوم انسانی، ۱۱ شهریورماه ۱۴۰۰، با سخنرانی دکتر علی‌اصغر مصلح برگزار شد.

در ابتدای جلسه دکتر قبادی، رئیس پژوهشگاه علوم انسانی گفت: شورای بررسی متون به‌عنوان مکمل بحث‌های طرح اعتلاء، بحثی را در رابطه با فرهنگ و نسبت‌های آن با علوم انسانی پیگیری می‌کند که با سخنرانی دکتر داوری آغاز شده و با سخنان دکتر مصلح ادامه خواهد یافت.

در ادامه دکتر مصلح سخنرانی خود را آغاز کرد و گفت: عنوان سخن «علوم انسانی؛ فرهنگ یا قدرت؟» است، پرسش این است که آیا علوم انسانی را باید در ذیل فرهنگ دید یا ذیل قدرت؟ آیا علوم انسانی مقوم فرهنگ است یا مقوم قدرت؟

دکتر مصلح افزود: علوم انسانی یکی از مقومات ضروری جهان معاصر است و در این زمینه هیچ تردیدی نیست. یکی از اساسی‌ترین مقومات ضروری مناسبات انسان معاصر است. در مسیر تفکر فلسفی مدرن از آغاز عصر مدرن تاکنون این تلقی را که آیا فرهنگ اصل است یا قدرت، به‌گونه‌ای می‌توان بازخوانی و تفسیرکرد و ردپای فرهنگ را پیگیری کرد.

این عضو شورای بررسی متون عنوان کرد: عقل و فرهنگ مبنای توصیف و تفسیر همه‌ی علمای مدرن است و از اواسط قرن نوزدهم توجه جدیدی به این موضوع می‌شود که فرهنگ/ عقل در ذیل قدرت دیده شود. وی افزود: رد این نگاه را در اسپینوزا و مارکس و پیشنهاد نیچه می‌توان دید. نیچه جهان را اداره‌ی قدرت می‌بیند. هر دو فیلسوف فرهنگ و فلسفه فرهنگ و فلسفه تاریخ و انسان‌شناسی فلسفی را می‌شناسند. از نظر هر دو، مهمترین مقوله که می‌توان شئون انسانی را شناخت، فرهنگ است. خداوند خالق جهان است اما به انسان قدرت داده که خالق فرهنگ باشد. یعنی فرهنگ صنع ثانی است. فرهنگ آفریده‌ی انسانی است. آفریده‌ی آدمی فرهنگ است که برای رفع نیازهای انسانی و اجتماعی صورت می‌گیرد. در این چارچوب فلسفه همه‌چیز و علوم و علوم انسانی مبتنی بر فرهنگ هستند. بنابراین، هردو، علوم انسانی را در ذیل فرهنگ ارزیابی می‌کنند و این مسیر، امتداد پیدا می‌کند که علم را در متن فرهنگ جست‌وجو می‌کنند. کسانی مانند «دلتای» هم علوم انسانی را علوم فرهنگی می‌دانند. علوم روحی در فلسفه‌ی «آلمای» به معنای مبدأ، منشأ و خاستگاه انسان است که از انسان زاده می‌شود. پس علوم انسانی علوم فرهنگی است. بنابراین چنین سنتی وجود دارد که علوم انسانی را در متن فرهنگ می‎بیند و آن را علوم فرهنگی تلقی می‌کند. اگر علوم انسانی را علوم فرهنگی دیدیم و فرهنگ را در نسبت با وجود مطرح کردیم، علوم انسانی فهمیدنی‌تر می‌شود.

دکتر مصلح تأکید کرد: علامه طباطبایی در بحث مهم ادراکات اعتباری می‌گوید که اگر ادراکات اعتباری را در حوزه‌ی فرهنگ تلقی کنیم، بابی برای رابطه‌ی فرهنگ با حقیقت و وجود و … پیدا می‌شود و این تلقی فهمیدنی‌تر می‌شود. علوم انسانی خاستگاه فرهنگی دارد. فرهنگ برخاسته از اعتبارات است و اعتبارات در علوم انسانی تجلی پیدا می‌کند.

وی تصریح کرد: بحث قدرت و اراده و نحوه‌ی نگاه فلاسفه به آنها را باید در نظر داشته باشیم. نظر نیچه در این باره مطرح است؛ نیچه حقیقت را افسانه معرفی کرد و حقیقت را باژگونه کرد. در مکتب فرانکفورت و به ویژه از نظر «آدورنو»، فرهنگ یک صنعت تلقی می‌شود و همه‌ی اجزا و صورت‎های فرهنگ باید در ذیل چیز دیگری دیده شوند که همان صنعت است و همان قدرت صنعتی است. مهمترین کسی که این بحث را به‌طور جدی دنبال کرد، «میشل فوکو» است. او با صورت‌بندی جدیدی از دوران مدرن نشان داد که مقولاتی چون علم، فرهنگ و تفکر باید در ذیل قدرت دیده شوند. قدرت صورت‌های مختلفی دارد. به نظر آنها عقلانیت مدرن و علم در ذیل قدرت هستند. عقل یک عامل نیست که بقیه‌ی علوم را جلو براند. این قدرت است که موتور محرکه در پیش‌رانه‌ی همه چیز است، دانش قدرت است که پیش‌ران جامعه‌ی مدرن است. مقولاتی چون علوم انسانی و نهادهای علمی و پژوهشی در ذیل قدرت هستند و جز در چارچوب گفتمان قدرت قابل درک نیستند.

این استاد دانشگاه در ادامه سخنرانی خود گفت: ما در جهانی زندگی می‌کنیم که همه‌ی امور در ذیل برنامه‌ی اقتصادی، مالی و بودجه فهمیده می‌شود. همه چیز در درون این نظم فهمیدنی است. مهم‌ترین برنامه در سراسر جهان برنامه‌ی توسعه است. هیچ کشوری فاقد برنامه‌ی توسعه نیست. برنامه‌ی توسعه برنامه‌ی قدرت است. علوم و به ویژه علوم انسانی تا هنگامی‌که درون برنامه‌های توسعه، جایگاه و شأنیت خود را پیدا نکنند، راه به جایی نمی‌برند. چون امروز علوم انسانی مقوم قدرت است.

دکتر مصلح با ارائه‌ی چند مثال به تشریح مطلب خود پرداخت و گفت: شرایط کنونی و فضای سیاسی افغانستان برای ما ملموس و آشناست که نمونه‌ی خوبی برای ایضاح رابطه‌ی دانش و قدرت است. در این دو دهه بیشترین توسعه‌ی فضای دانشگاهی و به‌ویژه علوم انسانی در افغانستان صورت گرفت که دستاورد مهمی است. مفاهیم جدید و مدرن علوم انسانی در طول ۲۰ سال در فضای افغانستان آموخته شده و توسعه یافت. این امر در ذیل قدرت صورت گرفت. امروزه میان طالبان و نوگرایان تعارضی وجود دارد که هر دو لشگر دانشی با پشتوانه قدرت و دانش در ذیل قدرت رشد داشته‌اند. در نهایت می‌توان ارزیابی کرد که قدرت می‌تواند هر چیزی را به خدمت بگیرد، در قالب علم و علوم انسانی و حتی عرفان فلسفه.

این سخنرانی با مشارکت و بحث و تبادل نظر اعضای شورا و پرسش و پاسخ حاضرین در جلسه خاتمه یافت.

نظرات بسته شده است.