از علاقه مندان به فعالیت در حوزه های مختلف خبری دعوت به همکاری می نماید

کد خبر : 93968

316 بازدید

خانه ای روی آب: درباره محمد علی نجفی عقیل دغاقله – جامعه شناس 🔘 برخی رخدادها هستند که جان و خاطر انسان را آزرده می سازند. مانند مرگ، تلخ و غیر قابل درک. حالتی مانند سرگیجه و ابهام را به دنبال دارند و بیش از عقل، روح را آزرده می سازند. 🔘 داستان آقای نجفی […]

خانه ای روی آب: درباره محمد علی نجفی

عقیل دغاقله – جامعه شناس

🔘 برخی رخدادها هستند که جان و خاطر انسان را آزرده می سازند. مانند مرگ، تلخ و غیر قابل درک. حالتی مانند سرگیجه و ابهام را به دنبال دارند و بیش از عقل، روح را آزرده می سازند.

🔘 داستان آقای نجفی یکی از این رخدادها است. او را از نزدیک نمی شناسم، اما از خوبی های او خیلی شنیده ام. از اینکه انسان دقیق و با اخلاقی است. از اینکه فرد منزهی است.

🔘 از دیروز تا امروز با بسیاری از دور و بری های خودم صحبت کرده ام. بسیاری از آنان حتی از دور دستی بر حوزه سیاست ندارند. با این همه، با هر کس صحبت کردم می گوید «دلم برایش می سوزد». دل آنها برای نجفی می سوزد،‌ برای کسی که قتلی را بر عهده گرفته است و نه برای مقتول.

🔘 این ارزیابی من از افکار عمومی البته که دقیق نیست. قصد تعمیم هم ندارد. اما برای من جالب بود چون دیگرانی که با آنان صحبت کردم همان حس من را داشتند.
🔘 می دانم که نجفی متهم به قتل است ، اما من به عنوان فردی از جامعه، بیش از آنکه ناراحت قتلی باشم که رخ داده،‌ آزرده ازسرنوشتی هستم که برای «قاتل» رقم خورده است. علیرغم احساس گنگ و مبهمی که دارم، دلم با اوست،‌ با اویی که قتل را بر عهده گرفته و نه با مقتول و برای او ناراحتم. شاید خطا باشد، اما این احساس من در این لحظه است که باید به آن اعتراف کنم و می خواهم درباره آن بنویسم.

🔘بخشی از این احساس ریشه های دلی و فردی دارد. اینکه چه عاقبت های عجیب و غریبی در کمین ما نشسته است. اینکه دعای عاقبت به خیری چه معنای عمیقی دارد و این روزگار غدار چه سرنوشت مبهم و تاریکی می تواند برای ما داشته باشد. نجفی فارغ التحصیل یکی از بهترین دانشگاه های جهان بود و در یکی از بهترین دانشگاه های جهان تدریس می کرد. احترام، وقار و آرامش او را حتی در این لحظات دشوار هم می توان دید. این سرنوشت تلخی که برای او رقم خورد هم دلهره آور است و هم به شدت آزاردهنده است.

🔘 ریشه دیگر ناراحتی و احساس گنگ و مبهمی که دارم، اما ریشه عمیق تری دارد. این ناراحتی شاید در این نهفته است که با یک درک شهودی او را قربانی بازی قدرت می دانم. این حس که در رقابت های سیاسی، او را نابود کردند و زندگی و هستی اش را بر باد دادند. چنین روایتی از قربانی شدن او باعث می شود جای قاتل و مقتول عوض شود. گر چه می دانم هر دوی آنها قربانی این بازی شدند، اما چیزی در آن اندرونی به من می گوید که قربانی اصلی این بازی «قاتل» بود و نه «مقتول».
🔘 ناراحتی ام شاید از درک عینی تر و عمیق تر آلودگی عرصه حکومت داری در ایران امروز هم باشد. اینکه چگونه این مافیای قدرت، انسان ها را، خوب یا بد، اینگونه شکار می کند، به دام می اندازد و نابود می کند. ناراحتم نه از برای نجفی، بلکه از دیدن خانه ای که برای خود ساخته ایم. از بر افتادن حجاب هایی که ساخته ایم تا واقعیت این خانه را نبینیم. خانه ای بر روی لجن، که البته زیر تیغ سانسور ارشاد، و همانگونه که بهمن فرمان آرا کرد، باید نام آن را به «خانه ای بر روی آب» تغییر دهیم.

🔘 دلیل دیگر این ناراحتی در سکوت همراهان نجفی است و یاران او. بسیاری از آنانی که می دانستند رفیق آنان در این دام گرفتار آمده است. از این بازی مطلع بودند. اما هم آن زمان سکوت پیشه کردند و هم الان ساکت اند. نجفی باخت و قربانی شد، اما آنان حتی جرات نکردند و نمی کنند در قبح شیوه هایی بنویسند که اینگونه انسان ها را به دام می اندازد و له و لورده می کند. نجفی به دام افتاد و قربانی شد، اما نشان داد که چه کوچک شده ایم همه در این عرصه حقیر #سیاست.

🔘 و آخر اینکه ناراحت شدم از اینکه تصویر سیاه و تاریک من از وضع موجود تاریک تر شد. از اینکه به این نتیجه رسیدم که مانند سرنوشت تلخ نجفی، سیستمی که به هزار امید و با آروزی آزادی و عزت شکل گرفت به سرنوشتی اینچنینی منتهی می شود که برای مدیران خالصش، و فعالان و شهروندانش طعمه و دام می ریزد تا آنان را اسیر قهر و بازی های کثیف خود نماید.

🔘 یکی از فعالانی که پس از حوادث ۸۸ بازداشت شده بود تعریف می کرد که روز قبل از آزادی بازجویش به او گفته بود که « می دانی پرونده سازی برایمان سخت نیست! اگر آدم نشوی، تله ای برای تو می گذاریم که ندانی از کجا خورده ای.» بله تله! و بلی، «تله ای برای تو می گذاریم» و بلی، اگر آدم نشوی!

🔘 آری، ناراحتم چون قتل دیروز دوباره برای یک لحظه پرده ها را برانداخت و نشان داد که این خانه بر کجا بنا شده است. و حال باید روزها و هفته ها تلاش کنیم تا این رخداد جمعی را فراموش کنیم و دوباره پرده ها را برپاسازیم و در خانه ای که بر روی آب برای خود ساخته ایم آرام و بی دغدغه زندگی کنیم. گویی نه کسی آمده و نه کسی رفته !

نظرات بسته شده است.